Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-04@05:49:34 GMT

انتقاد نعیمه نظام‌دوست از وضعیت بیکاری بازیگران

تاریخ انتشار: ۱۱ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۰۳۳۹۷

انتقاد نعیمه نظام‌دوست از وضعیت بیکاری بازیگران

نعیمه نظام‌دوست بازیگر سینما و تلویزیون در گفت و گو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران توانا درباره بیماری آرش میراحمدی بازیگر گفت: متاسفانه ما و خود آرش چند روز است از بیماری قطعی او باخبر شده‌ایم. میراحمدی تقریبا 8 ماه بود که در فضای مجازی فعالیت نداشت و من فکر میکردم میل شخصی اوست. ماه گذشته بود که در تولد داریوش فرضیایی ایشان را دیدم که بسیار ضعیف و لاغر شده بود وقتی علت آن را جویا شدم آرش گفت کمی از افسردگی و ناراحتی روده رنج می‌برد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مدت ها در حال آزمایش دادن بود که در نهایت سرطان پانکراس تشخیص داده شد.  

وی افزود: من ۳ شب پیش بود که متوجه شدم این بیماری تایید شده است و در اینستاگرام منتشر کردم که همکاران متوجه شدند و جویای حال آرش شدند؛ همین اتفاق باعث شد که آرش روحیه مضاعفی برای درمان خود بگیرد و با جدیت روند درمانی خود را پیگیری کند.

این بازیگر که در مجموعه های تلویزیونی محله گل و بلبل و بچه محل با آرش میراحمدی همبازی بوده است، تصریح کرد: دیروز با پژمان بازغی که در حال حاضر رئیس انجمن بازیگران است صحبت کردم که پیگیر حال آرش شد و قرار بر این شد بیمه تکمیلی میراحمدی را درست کند. صبحت های مختلفی برای بحث پزشکی و بیمه ای صورت گرفته است که در حال پیگیری آن هستیم. امروز هم با آقای بازغی جلسه ای دارم تا ببینیم چه کارهایی برای آرش میراحمدی می‌توانیم انجام دهیم تا روند درمانش راحت تر طی شود.

 نظام دوست بیان کرد: بیشتر از بازیگران که به فکر همدیگر هستند، در این مواقع مسئولین باید به فکر باشند. باید به فکر باشند تا بازیگری که دغدغه بیماری پیدا می‌کند مشکلات مالی بیشتر اذیتش نکند. بسیاری از بازیگران از بی کاری و بی پولی به سمت افسردگی سوق داده می‌شوند.

وی ادامه داد: در حال حاضر چندتا بازیگر داریم که بیکار در خانه هستند؟ این درست نیست. باید تقسیم کار صورت گیرد تا به همه بازیگران کار برسد نه این که تنها تعدادی از بازیگران نقش ها را بر عهده داشته باشند. باید مدیریت باشد تا به یک نفر در سال چند تا کار نرسد و نفر دیگر بیکار باشد. متاسفانه زمانی هم که کار هست پول نیست. 

نظام دوست تصریح کرد: مسئولین بیش از اینکه به فکر مشکلات عوامل سینما باشند به فکر حاشیه هستند. چرا باید بازیگری چند سال بیکار باشد. کسی که 30 سال است زندگی خود را پای این حرفه گذاشته چرا باید الان بیکار باشد و از خرج زندگی خود بر نیاید. کارگردانی را می شناسم که در حال حاضر مسافرکشی می کند. 

این بازیگر خاطرنشان کرد: بازیگران از فراموش شدن می ترسند. ما باید جایی را برای حمایت داشته باشیم. نقطه امنی برای بازیگران باید شکل بگیرد تا دلگرم باشند. عوامل پشت صحنه که وضعیت نامناسب تری دارند. بازیگری که طناز و کاربلد است نباید بیکار باشد و در انتها به بیماری های مختلف مبتلا شود. همکاران هم باید به یکدیگر کمک کنند و اگر کاری به آن‌ها پیشنهاد می شود به فکر دوستان دیگر خود باشند.

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: نعیمه نظام دوست بازیگر آرش میراحمدی نظام دوست

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۰۳۳۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فقط یکی از معلم‌ها می‌داند

‌خبرگزاری مهر، گروه مجله _ مرتضی درخشان: اینکه یک پسر در آینده چه‌کاره می‌شود را می‌توان اول از همه از خودش پرسید و پاسخی که دریافت می‌کنید اغلب خلبان، پزشک یا مهندس است. البته ضمن احترام به صنف «لاستیک فروشان»، این قاعده، استثنائاتی مثل آن لاستیک فروش محترم هم دارد؛ اما این پاسخ اصلاً معتبر نیست، شما باید از افراد دیگر هم بپرسید، هرچند، در آنها هم پاسخ کلیشه‌ای بسیار دیده می‌شود.

مثلاً در زمان ما پدر و مادرها مصرّاََ معتقد بودند که ضمن احترام به شغل شریف «حمالی»، ما نهایتاً حمال می‌شویم که البته بعضی اعتقاد داشتند که همان موقع حمال هستیم که البته با پیشرفت تکنولوژی و آشنایی پدر و مادرها با مشاغل جدید امروزه این رویه تغییر کرده و بخصوص مادرها معتقدند که بچه‌ها «یک چیزی» می‌شوند که آن یک چیز حتماً حمال نیست.

خاله‌ها و دایی‌ها معتقد بودند که این بچه هوش سرشاری دارد و ضمن احترام به «یک جایی»، یک روز این بچه به یک جایی می‌رسد! البته اگر شما رقیب فرزندان آن‌ها بودید ضمن احترام به «هیچ جا» شما به هیچ جا نمی‌رسیدید.

عموها و عمه‌ها خیلی متأثر از رفتار پدر و مادر شما آینده شما را ترسیم می‌کردند و اگر شما را دوست داشتند می‌گفتند که این بچه خیلی «باهوش» است و ضمن احترام به مقام شامخ «پدر»، یک روزی مثل پدرش یک چیزی می‌شود، اما اگر پدر شما و همسرش را دوست نداشتند، ضمن احترام مجدد به مقام شامخ «پدر» می‌گفتند، این هم مثل پدرش هیچ چیز نمی‌شود.

بهترین روش برای فهمیدن آینده فرزندان، جست‌وجو در بین معلم‌های مدرسه بود. نه اینکه معلم‌ها بدانند؛ اما یکی از معلم‌ها معمولاً می‌فهمید. شما باید بگردید و برای هر دانش‌آموز آن معلم خاص را پیدا کنید.

از نظر مشاوران مدرسه که همه دانش‌آموزان اگر با همین روند ادامه بدهند ضمن احترام به «مشکلات جدی»، در آخر سال به مشکلات جدی بر می‌خورند. معلم‌ها هم اغلب معتقدند که ضمن احترام به «زندانیان و خلافکاران»، دانش‌آموزان آخرش از راه به‌در می‌شوند و از این حرف‌ها! اما یک معلم هست که انگار همه‌چیز را می‌فهمد، یکی که هر دانش‌آموز یکی برای خودش دارد و مال من «علیرضا افخمی» بود؛ معلم ریاضی سال اول دبیرستان.

من استعداد خاصی در فیزیک، هندسه و ورزش داشتم، خودم در کودکی فکر می‌کردم که فضانورد بشوم، در راهنمایی تصورم این بود که مدیر یک جایی خواهم شد، اما در دبیرستان، وقتی آقای افخمی به ما موضوع تحقیق داد که یک جوان چه خصوصیاتی باید داشته باشد، وقتی نتیجه کارها را بررسی کرد و به کلاس برگشت از یک ساعت و نیم زمان کلاس، حدود یک ساعت در مورد تحقیق من صحبت کرد. نه اینکه از تحقیق خوشش آمده باشد، نه! از یک جمله خوشش آمده بود. من یک جایی از این تحقیق برای نقل قول از پدرم نوشته بودم: «پدرم می‌گوید…» و همین جمله شده بود موضوع کلاس ما!

اصلاً قواعد تحقیق را رعایت نکرده بودم، حتی حرف مهمی هم در تحقیقات من نبود. علیرضا افخمیِ جوان، که خیلی لاغر بود و ریش کوتاه یک دستی داشت از این شکل نقل قول من خوشش آمده بود. او همان معلم من بود که فهمید قرار است چه‌کاره شوم، اما من همیشه با او «ارّه بده و تیشه بگیر» بودم. نهایتاً روزی که فهمیدم او درست فهمیده بود، دوست داشتم اینها را برایش بنویسم و بخوانم، اما سرطان این حسرت را به دل من گذاشت و آقای افخمی را توی بیمارستان پیدا کرد و با خودش برد.

خیلی دوست نبودیم، اما می‌توانستیم در پیری دوستان خوبی باشیم. مثل بعضی‌ها که این روزها دوستان خوبی برای هم شدیم. «علیرضا افخمی» خیلی شاگرد داشت، حتی شاید وقتی بعد از مدت‌ها من را می‌دید نمی‌شناخت، اما من فقط و فقط یک افخمی داشتم…

کد خبر 6094247

دیگر خبرها

  • چالش های اتحادیه اروپا در خاورمیانه چیست؟/ نگاه بروکسل به پرونده هسته ای ایران با اسرائیل متفاوت است/ اتحادیه اروپا می تواند با ایران در مقابله با تهدیدهای مشترک همکاری کند
  • انتقاد چمران از تناقضات در قانون نظام شورایی کشور
  • تصاویر دوست‌داشتنی از بچه‌های حیوانات که دلتان را می‌برد
  • کل‌کل دیدنی نیما شعبان‌نژاد و نعیمه نظام‌دوست؛ بشین خانم محترم! (فیلم)
  • لِه شدن بازیگران زن و مرد زیر دست و پا طرفداران و بادیگاردها در مشهد! | فیلم
  • بازیگران جدید سریال «سلمان فارسی» مشخص شدند
  • ستاره شمس آذر: به تیم‌های بزرگ‌تر هم فکر می‌کنم!
  • کاهش مقرری بگیران بیمه بیکاری در خراسان شمالی با حمایت از واحدهای تولیدی
  • فقط یکی از معلم‌ها می‌داند
  • گفتگو با تهیه کننده مجموعه تلویزیونی «نون خ ۵»